شادی و خوشبختی از عمل کردن به دست میآید، نه تلاش کردن. شادی به طور طبیعی زمانی اتفاق میافتد که ذهن شما در فعالیت پاداش دهندهای درگیر شود. تلاش برای شاد کردن خود مانند است است که، تلاش کنید تا به زور بخوابید. این کار نمیکند. در نتیجه تلاشی بیهوده است ثمر بخش نیست. به دنبال شادی گشتن شامل پیدا کردن راههایی است که به درون خود اجازه دهید شادی را پیدا کند. راجع به این موضوع بیشتر صحبت میکنیم با ما همراه باشید…
شادی واقعی و ماندگار چیست؟
چه اندازه سعی میکنید که با فکر کردن به افکار خوشحالکننده یا تکرار آنها خود را خوشحال کنید؟ کمی، خوب، زیاد؟ آیا اجباری به نظر میرسد؟ در مورد قرار دادن چهرهای بشاش چطور؟
تمرین لبخند زدن ممکن است به طور موقت خلق و خوی شما را تقویت کند، زیرا ورزش ماهیچههایی که در لبخند زدن استفاده میشود ممکن است خاطرات خوشایندی را تداعی کند. اما به احتمال زیاد شادی ماندگاری نیست.
بهتر است در فعالیتهایی شرکت کنید که به خودی خود لبخند ایجاد کند. لبخند اجباری یک لبخند واقعی نیست و تلاش برای شاد کردن خود به احتمال زیاد منجر به ناامیدی بیشتری میشود.
یک ذهن سرگردان یک ذهن شاد نیست.
در مورد اجازه دادن به ذهن خود به عنوان راهی برای فرار از آزمایشها و مصیبتهای زندگی روزمره چیست؟ بر اساس یک مطالعه دانشگاه هاروارد، معلوم شد که یک ذهن سرگردان ذهن شادی ندارد. در این مطالعه، افرادی که در هنگام سرگردانی ذهن خود به خلق و خوی خود رتبهبندی میکردند نسبت به افرادی که درگیر فعالیتهای جذبکننده ذهنی بودند کمتر شاد بودند (Schenkman، ۲۰۱۰).
یکی از مشکلاتی که اجازه میدهید ذهنتان سرگردان شود این است که ذهن پر پیچ و خم شما ممکن است روی افکار منفی متمرکز شود. نتیجه مطالعه هاروارد این است که وقتی روی کاری که در آن لحظه انجام میدهیم تمرکز میکنیم، احساس خوشحالی بیشتری میکنیم، نه به دنبال فرار ذهنی از طریق خیالبافی.
مطالعه بعدی این نتیجه را از برخی جهات اصلاح کرد (وستگیت و همکاران، ۲۰۲۱). این محققان دریافتند که تفکر در مورد تجربیاتی که هم خوشایند و هم معنادار هستند میتواند لذت بخش باشد. بنابراین اگر اجازه دهید ذهنتان به سمت تجربیات معنادار شخصی مانند یک خاطره خوشایند یا یک تعطیلات برنامهریزی شده سرگردان شود، ممکن است احساس بهتری داشته باشید. اما تلاش بخشی از معادله شادی نیست. تلاش مستلزم تلاش متمرکز برای تغییر خلق و خوی خود به زور اراده به جای جستجوی خوشبختی از طریق تجربیات زیسته است.
یک ذهن شاد یک ذهن درگیر است.
وقتی درگیر فعالیتهایی میشویم که معنادار و لذتبخش هستند، خوشحالتر میشویم. در آن مواقع، توجه ما به کاری که انجام میدهیم متمرکز است، نه تلاش برای شادتر کردن خودمان. برای قرار دادن این موضوع، شادترین لحظات زندگی خود را به یاد بیاورید. داشتی چیکار میکردی؟ این تجربیات را با چه کسانی به اشتراک میگذاشتید؟ سعی میکردی شاد باشی یا شادی تو را پیدا کرد؟
فیلسوف بریتانیایی قرن نوزدهم، جان استوارت میل، دریافت که حس شاد بودن از تمرکز بر بیرون از خود حاصل میشود، همانطور که او در زندگینامه خود در سال ۱۸۷۳ در اینجا بیان کرد: «فقط آنهایی خوشحال هستند که ذهنشان به چیز دیگری غیر از خودشان معطوف است. شادی؛ در مورد شادی دیگران، در بهبود نوع بشر، حتی در مورد برخی هنرها یا پیگیریها، نه به عنوان وسیله، بلکه به عنوان یک هدفایدهآل دنبال میشود. به این ترتیب آنها با هدف چیز دیگری، خوشبختی را پیدا میکنند.»
خوشبختی زمانی شما را پیدا میکند که به دنبال تجربیات معنادار شخصی باشید که خود هدف هستند. از انجام دادن میآید، نه تلاش کردن.
چیزهایی را که نمیتوانید مستقیماً کنترل کنید، از جمله شادی را رها کنید.
بازتاب دیگری در مورد شادی از حکیم رواقی باستان اپکتتوس میآید که در قرن اول عصر مشترک زندگی میکرد. اپیکتتوس در گفتارها خاطرنشان کرد که شادی از رها کردن چیزهایی حاصل میشود که خارج از کنترل ما هستند: «تنها یک راه برای رسیدن به خوشبختی وجود دارد و آن این است که بگذارید این قانون صبح، ظهر و شب در دسترس باشد: از چیزهایی که به تو ربطی ندارد جدا بمانی.”
یکی از چیزهایی که خارج از کنترل مستقیم ماست، خود شادی است. ما نمیتوانیم بیش از این که بتوانیم خود را مجبور به خوابیدن کنیم احساس خوشبختی کنیم. خوشبختی، مانند خواب، از قرار دادن خود در موقعیتی ناشی میشود که اجازه دهیم این تمایلات به طور طبیعی رخ دهند. تلاش کردن هیچ ربطی به آن ندارد، و در واقع، تلاش بیش از حد برای شاد بودن، دستیابی به شادی را دشوارتر میکند، همانطور که تلاش برای مجبور کردن خود به خوابیدن میتواند منجر به پرت کردن و چرخش در طول شب شود.
ما به احتمال زیاد خوشبختی را پیدا میکنیم، یا به درستی، به آن اجازه میدهیم زمانی که ما روی چیزی روی چیزی معنادار و پاداش دهنده تمرکز میکنیم، ما را پیدا کند.
شادی را در درون خود بیابید، نه از دیگران
آیا برای خوشحال کردن خود به دیگران متکی هستید؟ آیا انتظار دارید دیگران دکمههایی را که باید فشار دهند تا شما را خوشحال کنند، بدانند؟ یا انتظار دارید خوشبختی مانند سفارش غذا به شما تحویل داده شود؟ حتی ممکن است برنامهای برای آن وجود داشته باشد؟ هیچ کس به جز خودتان مسئول مدیریت احساسات شما نیست. شما میتوانید با کسی خوشحال باشید اما نه به خاطر کسی.
آنچه را که برای خوشحال بودن نیاز دارید در درون خود بیابید. همانطور که ارسطو حدود ۲۴۰۰ سال پیش آموزش داد، “خوشبختی به خودمان بستگی دارد. ”
آلیس واکر، نویسنده مشهور، با جهش به دوران مدرن، احساس مشابهی را بیان کرد: “هر شادی را که به دستآورید، باید خودتان را بسازید.”
پس از خود بپرسید، من چه کار میکنم تا شادی را محصول جانبی کارهای خودم کنم؟
برای پیدا کردن یک درمانگر خوب، میتوانید به صفحه اول سایت (قسمت کلینیکها و درمانگاهها) مراجعه کنید.